تاکسی مصری، داستان یک توریست

سلام دوست عزیز کجا بریم؟
— میریم ساحل نزدیک فرشا که.
-بشین من میبرمت اونجا. برای 10 دلار.
- بیا، می تونی ما رو اونجا ببری و 15 برگردیم.
- ای شیطان روسی. باشه بشین تو شارم توریست کمه و بی پول اومدن. معلوم نیست روی چه چیزی زندگی کنیم.
- بیا، بنزینت خیلی ارزان است، اما انگار نفت تولید نمی کنی.
- باشه، باشه

تاکسی‌های شهر شرم با سرعت یک گلوله در جاده‌های همواری که در میان تپه‌های شنی هموار شده‌اند، می‌روند. پنجره را باز می کنید و ممکن است در دانه های کوچک شن پوشیده شوید. مثل یک آدم گرسنه هوا می گیری و به موسیقی آنها گوش می دهی که با سرعت بالای 120 با صدای کامل روشن می کنند. قدردانی از زیبایی ترانه های آنها در مورد حبیبی برای یک اروپایی دشوار است. آنها صمیمانه عاشق این صداها هستند و هر بار گزارش می دهند که این آهنگ مورد علاقه آنهاست.

- گوش کن، بگذار سوارت کنم؟
- 2 دلار به بالا اضافه کنید و من به شما اجازه می دهم هدایت کنید)
- به جهنم، بیا.
- حالا بیا از پاسگاه های پلیس رد شویم. آنها در اطراف کل محیط شارما قرار گرفتند. شما گردشگران محفوظ هستید. وزیر ما در واقع گفت که او اکنون از شما مراقبت می کند. چون وضعیت کشور ناپایدار است. بنابراین می توانید با آرامش بخوابید.

پشت فرمان می نشینی، با دمپایی روی زمین، و بله، می فهمی که جاده هایشان خیره کننده است. حالا حتی صدای زوزه بلندگوها با سرعت دیوانه کننده ماشین طعم خاصی به این گرمای باد می بخشد.

- باشه، باشه بیایید تغییر کنیم. در غیر این صورت، یکی گواهینامه شما را بررسی می کند و تمام، ماشین مرا می برد. گردشگران مجاز به رانندگی در سراسر مصر نیستند.

و بعد از 10 دقیقه به صخره ای می رسیم که راننده تاکسی خداحافظی می کند و کارت ویزیت به ما می دهد. وقتی آماده برگشتی با من تماس بگیر پول بعد. ما موافقت کردیم.

فرشا رنگارنگ ترین و عالی ترین مکان است که لذیذترین آب میوه های تازه، قلیان های عالی و ساحل مرجانی زیبا در 2 دقیقه فاصله دارد. گربه‌ها مانند مینی‌فینکس‌ها روی نردبان‌هایی در میان گلدان‌ها و چرخ‌های قدیمی می‌نشینند. در تمام طول فرود از شیب تا ساحل مبل، بالش و فرش های حصیری وجود دارد. فضای مصر بوی مصر. طعم مصر.

- درود بر او باد
- درود بر شما

این عبارت برای شما مانند بلیط ورودی است تا مهربان و محترم باشید. شما نسبت به دین و فرهنگ آنها نگرش نشان دادید - احترام آنها را جلب کردید و کمی خدمت خالصانه تر را جلب کردید، حتی اگر آنها قبلاً به صلیب شما روی سینه شما از پهلو نگاه می کردند.

- چه کار خواهی کرد؟ بخورم؟ نوشیدنی؟
- انبه تازه و شیشو.
- باشه
- شوکران.
- عربی بلدی؟
- فقط چند کلمه
- افوان. این به ویژه برای یک دختر تعجب آور است. حالا عالی ترین قلیان را برایت درست می کنم و از تو چای پذیرایی می کنم.

کامنت گذاشتن ممنوع